هر شب قبل از خواب ... (تقدیم به ...)
هر شب ... قبل از خواب ...
نیمی از تخت خوابم را
برای تو خالی میگذارم ...
آن وقت تمام شب
زُل میزنم به جایی که چشمهای خیالت را
آنجا گذاشته ام ...
آن چشمان قهوه ایِ تیره
که زُل زده اند به چشمهایِ خیسِ من ...
تا به خواب میروم
خیالِ بودنت مُحکم لگَد میزند به پلک هایم
از خواب میپرم !!!
جای خالی ات میخندد ...!!!
دلخور نیستم ...
خیالِ بودنت عادت دارد
نیمه شب ها
سر به سرم بگذارد ...
آخر او که به جز من کسی را ندارد ..
هر چند که باشی عاشقی ... (تقدیم به ...)
هر چند که باشی عاشقی دل نگران
حس میکنم این را که شبی در باران
این بازی " تا ابد کنارت هستم "
با سوت قطار می پذیرد پایان